وحید منتظری
تئاترِ رفع تکلیف
این موضوع باید جای خوشحالی داشته باشد، گروههای تئاتری که اکثرا هم جوان هستند اصطلاحا چراغ تئاتر را روشن نگهداشتهاند. اما کافیست که به تماشای این اجراها بنشینید تا با خودتان فکر کنید کاش اجراهای کمتری به لحاظ تعداد اما با کیفیت مطلوبتر وجود داشت.
متاسفانه این اُفت کیفی تئاتر در یک دهه اخیر موضوع تازهای نیست اما شیب تند آن در یک سال اخیر خیلی بیشتر شده است و دلیل اصلی آن یا حداقل مشهودترین آن تمرین کم گروههاست. به طوری که در زمان اجرا کاملا مشخص است بازیگر همزمان به دیالوگ، به حرکتو واکنشاش بر روی صحنه فکر میکند و از تمرکز بالایی برخوردار نیست. و این سبب تپقهای بسیار، دمدستی شدن واکنشها و بعضا واکنش پیش از کنش و موقعیت را از بازیگران شاهد هستیم.
این دم دستی بودن و خامی فقط برای بازیگران نیست، نمایشنامهها اغلب فقط یک ایده هستن که دیالوگ نویسی شدهاند. در کارگردانی حرکت صرفا به این منظور به بازیگران داده میشود تا اولینهای کارگردانی یعنی توازن صحنه و فرار از سکون رعایت شود. طراحی صحنه و لباس و نور اولین ایدههاست. چیزی به نام اتمسفر و فضاسازی هم کاملا فراموش شده است.
همه این مواردی که اشاره شد فقط بخشی از ایرادهای نمایشهای بر روی صحنه است و ریشهی اصلی آن تمرین کوتاه مدت گروههاست.
در کل پروسه شکل گیری ایده در ذهن خالق نمایش تا اجرا بسیار کوتاه است و همین موضوع اجراهای سرسری و خامدستانه را میسازد. متاسفانه تمرین کوتاه مدت یکماه و دوماه تبدیل به یک ویروس در گروههای تئاتری شده و گویا دیگر یک رسم شدهاست و اجراهای به ظاهر حرفهای همچنان در زمان اجرا مدام تغییر میکنند و تمرین اصلی در اجراها اتفاق میافتد که خب دلایل زیادی هم میتواند داشته باشد. از شرایط اقتصادی تا اینکه سالنهای دولتی یک ماه مانده به نوبت اجرا تازه به گروهها خبر میدهند که میتوانید اجرا بروید.
سانسور هم موضوعی است که بیشترین تمرکز و زمان را از گروهها میگیرد. اما همه این دلایل و هزاران دلیل دیگر هم نباید باعث اجراهای سرسری شود و صرفا نمایشی برای رفع تکلیف تولید شود.
این روزها کارگردانها انگار وظیفه دارند هرسال یا بعضا سالی دو اجرا داشته باشند. کاش فراموش نکنیم تئاتر نیاز به تمرین، تمرین و تمرین دارد.