درباره نمایش «رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر»
عدم امکان در اتاق کور جامعه

به لحاظ رویکرد اجرا شاید بتوان «رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر» را در ادامه «پنگوئن، مرغ دریایی و چند پرنده دیگر» دانست اما این اجرا در ساختار، فرم، و معنا پخته تر، منسجم تر و نتیجه یافته تر از نمایش قبلی میثم عبدی است.
تلاش یک کارگردان با جمعی از دوستان نزدیکش برای تمرین و اجرای رومئو ژولیت، قصه یک خطی نمایشنامه است. اما ماجرا جور دیگری پیش میرود و نمایشنامه «رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر»، مسیر دیگری را طی میکند تا در نهایت به واقعیت انسداد راه اجرای رومئو ژولیت در وضعیت اکنون اشاره کند.
مانی، کاراکتر محوری نمایش است. کارگردانی که گویا آنطور که باید همه چیز در اختیارش نیست. بیش از آنکه خودش تصمیمگیر باشد، اطرافیانش برایش تصمیم میگیرند. میل اطرافیان، از تهیهکننده تا دراماتورژ و مدیر سالن و دستگاه سانسور و بازیگران و طراحان، بر اراده و خواست مانی چیره میشود تا جایی که او حتی در جهان ذهنیاش هم دچار اضمحلال میشود.
هنر محصول رنج است. تراژدی تصویر رنج است. در نمایش «رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر»، آن چند کاراکتر دیگر را باید نمادی از یک جامعه خوش باش و فاقد رنج دانست که همواره در بیماری فقدان درک عمیق از هر مسالهای قرار دارند و این بیماری آنهاست که در هر امر روزمره و یا ویژهای سرایت میکند و همه چیز را از کار میاندازد و در مقابلِ مسیر رخ دادن پدیدههای عمیق و دارای اصالت، یک عدم امکان بزرگ و سنگین قرار میدهند.
جانمایه نمایش تازه میثم عبدی، همین کلمه است؛« عدم امکان ». آیا در جهان امروز، تراژدی رومئو ژولیت امکان وقوع دارد؟ آیا هر درام دیگری که آدمیرا موجودی عمیق و لایق رنجهای بزرگ به تصویر میکشد، در جهان امروز و برای طبقه متوسط و مرفه امروز امکان وقوع دارد؟ آیا روح جامعه امروز، رومئو ژولیت، اتللو، لیر، هملت و دیگر نمایشنامههای سترگی که شکسپیر نوشت را میطلبد یا تمایل دارد هر چیزی را قلاب بیاندازد، به سطح بیاورد و مشغول بازی با حبابهای سبک تهی از معنایش باشد؟! ( ارجاع به صحنه بازی با حبابها )
رفت و برگشتها به فضای شخصی گروه و فضای تمرین، ارتباط پویای زمینه در شکل گیری هر اثر هنری را نشان میدهد. از زیست هنرمندانه، اثر هنری زاده میشود و زیست هنرمندانه در فقدان رنج امکان تحقق ندارد. در رفت و برگشتها شاهد چه صحنههایی هستیم؟ تولد، بازیهای مختلف، شوخی، دست انداختن یکدیگر و… مانی در همه این صحنهها واکنش منفی دارد. او چیزی را جستجو میکند که نیست. ماریایی را میخواهد که بیاید و ژولیت نمایشش باشد. ماریایی که از او دور است و نزدیکانش هم این دوری را به یک فقدان اساسی تبدیل میکنند؛ به حذف ماریا.
نمایش «رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر»، به درستی همه بار عدم تحقق و امکان شکل گیری یک اثر کامل را به دوش دستگاه سانسور نمیاندازد. اما ترسی هم از اشاره به نقش دستگاه سانسور در اضمحلال امر هنرمندانه و اندیشمندانه ندارد. دستگاه سانسور هم یکی از علل و عوامل عدم امکان است. مانند تهیه کننده بیخرد، مانند مدیر سالن کم دانش، مانند بازیگران سطحی و مانند روح مبتذل شده جامعه.
در این نمایش، دستگاه سانسور به همان اندازه در عدم تحقق و امکان، نقش دارد که دوستان کم خرد اطراف کارگردان. و حتی شاید ناتوانی خود کارگردان. میثم عبدی و گروهش، بار مسئولیت را یک جا بر دوش یک نهاد نمیاندازد. سنگینی این بار، بر دوش همه جامعه است. باری که روح زمانه را ایجاد کرده و نتیجهاش اضمحلال نخبگی و عدم امکان و تحقق امر اندیشمندانه، هنرمندانه و امر نو است.
نمایش «رومئو ژولیت و چند کاراکتر دیگر»، یک جامعه کوچک قابل تعمیم به کل را نشان میدهد. در چنین جامعه معنا باختهای، از رومئو ژولیت کلاسیک، دو کاریکاتور استحاله یافته در ابتذال زاده میشود. لباسشان به بالماسکه میماند و بالهایشان توان هیچ نوع پریدنی را ندارند. هیچ چیز در این جامعه فروپاشیده و خالی از معنا، حقیقی نیست، حتی مانی حقیقی.
هیچ جایگاهی در چنین جامعهای شان و منزلت ندارد و هر که از راه برسد بر هر جایگاهی میتواند تکیه بزند. همانقدر که ماهی تلاش میکند جای ماریا را اشغال کند، دانشجوی تئاتر هم جای مانی را میگیرد. هیچ کس در جای خودش نیست. از چنین جامعهای هرگز یک تراژدی عمیق و هنرمندانه زاده نمیشود. نمایش مطلوب این جامعه همان لودگی مبتذلی است که در انتهایش به ازدواج و بچه دار شدن عشاق درامهای سترگ گذشتگان ختم میشود.
در چنین جامعه فروپاشیده خالی از رنجی عمیق و سازنده، تنهایی برای هنرمندش وجود نخواهد داشت. تنهایی تعبیر به جنون خودکشی میشود و با هزار و پانصد میسکال مزاحم مملو میگردد. فقدان تنهایی، فقدان رنج و فقدان روح عمیق اجتماعی، نتیجهاش میشود آنچه در پایان از رومئو و ژولیت باقی میماند.
نمایش تازه میثم عبدی و گروهش، اثر خوبی است که آیینه را رو به جای درستی گرفته و بدون حاشیه، بدون هر ادا و اطوار اضافهای آنچه باید بگوید را میگوید و آنچه که میگوید را به خوبی نمایش میدهد.
امید طاهری


