کد خبر : 2597
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 22 آبان 1403 - 12:18

درباره نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند»

دلدادگی چند جانور مبادی آداب

یك فضای بازیگوشانه و فانتزی، چهار الاغ شیك‌پوش كت و شلواری، عشق عجیب آنان به پرنده‌ای خوش خط و خال همچون طاووس، و صد البته رقابت و كشمكشی جنون‌آمیز بر سر به دست آوردن معشوق. با همین عناصر عجیب و غریب، جعفر مهیاری در مقام نویسنده و كارگردان مشغول روایت یك داستان تمثیل‌‌گرایانه مدرن در رابطه با عشق چهار الاغ به یك طاووس است. اینكه در ظاهر امر، الاغ‌ها شبیه انسان باشند و كت و شلوار مردانه بر تن كنند می‌تواند استعاره‌ای از «خركی» بودن عشقی چنین دور از ذهن باشد. این نمایش یك فانتزی سرخوشانه است كه به میانجی‌اش می‌توان نقبی زد به عشق‌های نامتعارف این روزها. اجرا به خوبی توانسته جدیت و بلاهت الاغ‌ها به وقت عاشقی را به نمایش گذاشته و یك موقعیت جذاب و جفنگ را خلق كند. ابژه عشق كه طاووسی است قدرت‌طلب، از نادانی عشاق استفاده كرده و شرط وصال را كشتن سلطان جنگل به دست الاغ‌ها گذاشته است. نمایشی كه این شب‌ها در سالن حافظ به صحنه آمده، روایتی است از تقلا و تمنای عاشقانه چهار الاغ عزب كه برای خلاص شدن از تنهایی به هر خفت و خواری تن داده و مضحكه عام و خاص می‌شوند. تو گویی به غیر از طاووس الوان، گزینه دیگری برای عاشقیت نیست و دلربایی از معشوقی چنین پر رنگ و لعاب، ضرورتی است بی‌بدیل. هر چهار الاغ‌ بی‌نوا با قبول شروط طاووس، قدم به مهلكه‌ای بی‌بازگشت گذاشته و در مسیری پر فراز و نشیب، سرنوشتی تراژیك خواهند یافت. جعفر مهیاری با كنار هم قرار دادن عناصری ناهمگون و طبیعی جلوه دادن‌شان، توانسته فانتزی خویش را باورپذیر كند و لحظات مفرحی از یك وضعیت نابهنگام بسازد. ژست بازیگران، شكل حضورشان بر صحنه و مناسباتی كه با دیگران برقرار می‌كنند در خدمت عادی‌سازی امر غیرعادی است. جالب آنكه الاغ‌ها، وفادار به رعایت نظمی بوروكراتیك هستند و خود را مبادی آداب نشان داده و خلق و خویی متمدنانه در قبال طاووس از خود بروز می‌دهند. به نظر می‌آید اجرا مرز میان الاغ یا انسان بودن را كم‌رنگ كرده و هویتی ملهم از هر دو موجود زنده را برساخته است. اینجا هم به مانند اغلب آثار تمثیلی، وجه غالب با هویت انسانی است حتی اگر ادعا شود موجودات زنده‌ای كه حرف می‌زنند الاغ، موش، سگ و شیر واقعی باشند. نمایش می‌خواهد از طریق خلق یك جهان مثالی، تماشاگران را سرگرم كند، امر تماشایی را احضار كرده و مخاطبان خویش را در باب ابتلا به «عشق خركی» بیم دهد. اینكه عشاق این روزها نباید گرفتار بلاهت شده و «عشق خركی» را تجربه كنند و اگر گرفتار شدند تا حد امكان نبایست مثل یك الاغ، سر را پایین انداخته و مقهور درخواست نامعقول معشوق شوند، همان بیم و اندرزی است كه اجرا در لفافه می‌گوید. در غیر این صورت فرجام این قبیل عشق‌های خركی، چیزی نیست به غیر از فدا شدن در راهی عبث.
به لحاظ اجرایی، صحنه خالی از اشیا بوده و بازیگران در فضایی انتزاعی به سر می‌برند. ترتیب ایستادن‌ شخصیت‌ها واجد نظمی هارمونیك است اما در ادامه و بنابر ضرورت، این شكل از رعایت نظم و ترتیب، دشوار شده و شاهد آنتروپی نیروها و بدن‌ها هستیم. نگاه خیره بازیگرانی كه نقش الاغ‌ها را بازی می‌كنند بازتابی است از شگفت‌زدگی و جدیت توامان‌ نسبت به وضعیتی كه انتخاب كردن و كنش‌ورزی را ضروری می‌كند. این چند الاغ عزب چنان روزگار می‌گذرانند كه تو گویی هر اتفاق كوچك می‌تواند موجب بهت‌زدگی‌شان شود و رشته امور را از دست‌شان خارج كند. آنان الاغ‌هایی عصا قورت‌داده‌اند كه برّاق به جهان هستی می‌نگرند و بی‌وقفه در انتظار وقوع فاجعه یا رخ دادن یك معجزه‌اند. از همان ابتدای نمایش كه سایه بازیگران از پشت پرده‌ای سفید نمایان می‌شود و الاغ بودن شخصیت‌ها را آشكار می‌كند می‌توان حدس زد كه نمایش در رابطه با سرنوشت عجیب چند الاغ نگون‌بخت باشد. جالب آنكه وقتی از پشت پرده بر روی صحنه می‌آیند هیبتی انسانی دارند و شبیه كارمندان ادارات لباس پوشیده‌اند. بنابراین رویكرد اجرا طرح این واقعیت است كه «الاغ بودن» می‌تواند یك وضعیت باشد و فرقی ندارد فی‌المثل شكل كله‌ات چه باشد و دیگران چگونه تو را نظاره‌ ‌می‌كنند و به قضاوت تو می‌نشینند. چه كت و شلوار به تن كرده باشی و چه پالان خر بر پشت، این «بلاهت» است كه می‌تواند از تو یك موجود منقاد و باركش بسازد كه جایگاه اجتماعی والایی نداشته باشی. این واقعیت انكارناپذیر در صحنه‌ای مشاهده می‌شود كه الاغ‌ها مشغول بر زبان راندن ادبیات والا بوده و ملاقات عاشقانه با طاووس را تمرین می‌كنند. كلماتی كه به‌كار می‌برند چنان فخامت دارد كه هر كدام می‌تواند زینت‌بخش یك عبارت فلسفی، علمی یا ادبی باشد. اما وقتی الاغ‌ها از این كلمات استفاده می‌كنند نتیجه چیزی است جفنگ و خنده‌آور.
از نكات قابل اعتنای نمایش بی‌شك بازی خوب بازیگران است. مریم آشوری، سعید ابك، خالق استواری، محمد رحمانی، حامد زحمتكش، سپیده زینلی، مهدی فرشیدی‌سپهر و محمد لقمانیان در این نمایش، نقش‌آفرین شخصیت‌ها هستند. چهار بازیگر، نقش الاغ‌ها را اجرا می‌كنند و چهار بازیگر نقش طاووس، شیر، موش و سگ. به هر حال نباید از یاد برد كه حضور بازیگران حرفه‌ای كه در خدمت اجرا بوده و با مهارت توانسته‌اند امر روزمره را بوروكراتیزه كنند تا فانتزی صحنه‌ها باورپذیر شود بی‌شك امری است مهم و استراتژیك. به واقع نمایش «وقتی الاغ‌ها عاشق می‌شوند» از این بابت كه حضور با دیسیپلین شخصیت‌ها را در فضای انتزاعی ممكن و مدیریت می‌كند، به تلقی ما از بوركراتیزه‌شدن مناسبات دامن می‌زند. لباس‌های رسمی یك شكل، كراوات، ژست‌های ایستا و حركت‌ در مسیر مستقیم به هنگام تفكر، این تلقی را قوت می‌بخشد كه شخصیت‌ها در یك فرآیند بوروكراتیزه قرار دارند. پس بدن‌ها اغلب حضوری كنترل‌شده و نمایشی داشته و به وقت تعلیق نظم نمادین، رخوت و سستی و رهایی را تجربه می‌كنند.
در نهایت می‌توان گفت جعفر مهیاری تا حدودی نسبت به جهان فانتزی كه ساخته محافظه‌كارانه عمل كرده است و محتاطانه می‌خواهد تنش‌های موجود میان شخصیت‌ها را حل و فصل كند. البته مرگ الاغ‌ها در انتهای نمایش، شاعرانه و تماشایی است و تا حدودی علیه منطق كارگردان. از قضا این اجرا می‌توانست بیش از این به امر فانتزی گشوده باشد و بر امكان‌های صحنه بیفزاید. اما گویا قرار است سرنوشت تراژیك الاغ‌ها، نقد و نهیبی به وضع اینجا و اكنون ما باشد و تذكاری به آنان كه با چشمانی بسته عاشق می‌شوند و برای رسیدن به معشوق، به هر كاری دست می‌زنند. اجرا اگر از این موعظه‌ها دست بكشد و تا حدودی به امر مبهم و مرموز میدان دهد تماشایی‌تر خواهد بود. به هر حال در این وادی پر خطر، با اجرایی مفرح و متعارف روبه‌رو هستیم كه با سادگی به سراغ فانتزی رفته و توانسته تماشاگران خویش را خشنود به خانه رهسپار كند. اما در این مسیر از تجربه‌گرایی امتناع كرده و بر مسیری مطمئن قدم برداشته است. امید كه در آینده شاهد اجراهایی جسورتر از این گروه خوب باشیم. چراكه فانتزی می‌تواند حمله‌ای به واقعیت تغییرناپذیر هستی اجتماعی ما باشد و امكان‌های نامكشوفی از امر ناممكن را پیش چشم ما بگشاید. فانتزی سلاحی است در دست ما كه بر نظم نمادین یورش بریم و «جهان مطلوب» خویش را در مقابل «جهان مقدور» بنا كنیم. جایی كه حتی الاغ‌های كت و شلوار پوش عزب، به میانجی عشق می‌توانند به قصر پادشاه جنگل بروند و عاملیت‌شان را به اجرا درآورند.

محمدحسن خدايی