کد خبر : 2258
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 21 تیر 1403 - 12:02

درباره نمایش «در انتهای گلو»

مصائب یک جامعه گرفتار تروریسم

نمایشنامه «در انتهای گلو» یوسف الگیندی، نویسنده مصری را می‌توان پاسخی به فضای هراس‌زده مردمان مهاجر کشورهای عربی به حوادث هولناک پس از 11 سپتامبر ۲۰۰۱ امریکا دانست. این‌که دولت جورج بوش پسر، در مواجهه با حملات تروریستی بنیادگرایان سلفی القائده، در کل کشور وضعیت فوق‌العاده امنیتی اعلام کرد و از این طریق این فرصت را یافت که تمامی عرصه‌های اجتماعی شهروندان عادی را به کنترل دولت مرکزی درآورد.
بر اساس این رویکرد امنیتی هر نقطه از خاک امریکا می‌توانست محل اختفای یک عرب سمپات با بن‌لادن باشد و این وظیفه ملی و میهنی نیروهای امنیتی بود که پیش از هر گونه تهدید عملی این جماعت خطرناک، به محل زندگی این افراد یورش برده و در صورت امکان از آنان دفع شر کنند.
از این منظر در جهانی که یوسف الگیندی از امریکای دوران جورج بوش ترسیم می‌کند، شاهد یک وضعیت استثنایی هستیم که گویی تا مدت‌ها قرار بوده دائمی‌شده و در نتیجه حقوق انسانی و اولیه امریکاییان به خصوص مهاجران عرب را به تعلیق درآورد.
ماجرای نمایش در رابطه با یک نیروی امنیتی است که به همراه دستیارش به آپارتمان یک شهروند عرب امریکایی مراجعه کرده و تلاش دارد به هر نحو ممکن و با رعایت موازین به اصطلاح قانونی، سر از کار این مظنون بالقوه درآورد.
مرد عرب که تنها زندگی می‌کند و گویی در خانه‌اش مجلات پورنوگرافیک نگه می‌دارد، به نظر می‌آید این روزها دچار ملال زندگی مدرن شده و به نیروی بنیادگرای مذهبی گرایش پیدا کرده است. ساختار روایی نمایش مبتنی است بر بازجویی و پرسش و پاسخ‌هایی هشداردهنده. از دل این فرایند محنت‌زا، بیش از آن‌که حقیقت آشکار شود، روند امور به سمت اتهام‌زنی و دیگری‌سازی از خالد یا همان جوان عرب-آمریکایی پیش می‌رود.
سید محمد جواد سیدی‌زاده‌ در مقام کارگردان تلاش کرده فضای پر از شک و تردید نمایشنامه را بازنمایی کند. با آن‌که این تلاش در مسیر کمابیش درستی قرار گرفته اما همچنان که بایسته است نتوانسته به تمامی این اضطراب مابعد 11 سپتامبری را اجراپذیر کند. از مهم‌ترین دلایل این کاستی می‌توان به رابطه بازجویان و خالد اشاره کرد که آن «دیگری‌بودگی» را تا نهایت منطقی خویش ادامه نمی‌دهند.
جنس بازی خالد که نقش او را امید رهبر ایفا می‌کند گاهی بیش از اندازه صمیمی می‌شود و آن دیگربودگی را به محاق می‌برد. از منظر بازی‌ها البته می‌توان از باری خوب علیرضا شعاعی گفت که با نوعی تغافل دلنشین، علیه فضای پلیسی دوران بوش پسر عمل کرده و آرامش مثال‌زدنی را از خود به یادگار می‌گذارد.
همچنین مرسده افشار، علی پیمان و امیربهادر قرقانی دیگر بازیگران نمایش هستند و تا حد امکان در خدمت اجرا. گو اینکه علی پیمان تلاش دارد پیچیدگی یک دستیار آتش به اختیار را به نمایش گذارد و به نسبت تاحدودی موفق هم می‌شود.
در نهایت می‌توان گفت نمایش «در انتهای گلو» توانسته بنابر بضاعت محدود خویش، خوانشی اینجا و اکنونی از یک جامعه گرفتار تروریسم ارائه کند. با آن‌که طراحی صحنه مینیمالیستی اجرا قرار است فضایی تحت فشار را به ذهن تماشاگر متبادر کند، اما در این زمینه و تا امر مطلوب فاصله وجود دارد و چینش اشیا و دیوارها در بعضی نقاط سهل‌انگارانه بوده است.
امید که این گروه جوان با پشتکار و پژوهش، اجراهایی با مضامین انسانی و معاصر بر صحنه آورده و تئاتر ما را از رخوت بی‌مسئلگی اندکی دور کنند.

محمدحسن خدایی