کد خبر : 2217
تاریخ انتشار : چهارشنبه 6 تیر 1403 - 11:26

درباره نمایش «توو»

انتظار بی پایان!

این روزها و در آستانه شروع تابستان گرم تهران، سالن‌های نمایش، میزبان اجراهای متعددی است که لحن و فضاسازی متفاوتی دارند. گرایش اغلب گروه‌های اجرایی عزیمت به سوی فضاهای مفرح و کمیک است. رویکردی که برای تماشاگران کم‌حوصله این روزهای تئاتر تاحدودی راهگشا بوده و برای گروه‌های اجرایی موجب رونق گیشه شده است.
نمایش «توو» را می‌توان یک تئاتر معناباخته دانست در رابطه با تلاش افرادی که میل دارند وارد یک موقعیت دسترس‌ناپذیر اما مهم شوند. اصطلاح «توو» در این نمایش را می‌توان استعاره‌ای از تمام آن چیزهایی دانست که برای قاطبه مردم ارزشمند اما دست‌نیافتنی است. با آن‌که لحن روایت و قصه‌ای که بیان می‌شود پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر «نمادین»، مختص جوامع توسعه‌نیافته را دارد اما محمدمتین اوجانی در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان، به خوبی توانسته از طریق انضمامی کردن فضای انتزاعی نمایش، از سمبولیسم سترون این قبیل آثار حذر کند. بنابراین با اجرایی بسامان و کمابیش اندازه روبرو هستیم که می‌خنداند و تفسیرپذیر است و به دام ابتذال و سمبولیسم بی‌خاصیت نمی‌رود. البته گاهی این فضای ساده و صمیمی، از مدار خود خارج شده و بی‌آن‌که ضرورتی داشته باشد، اجرا ژست یک کمدی انتقادی به وضعیت اینجا و اکنونی ما را به خود می‌گیرد که گل‌درشت است و بی‌ربط. از همان کنایه‌زدن‌های خنثی که می‌توان آن را نوعی به بیراهه بردن تئاتر اجتماعی دانست. شاید از بخت‌یاری ما باشد که در نمایش «توو» این دقایق به اصطلاح انتقادی، چندان زیاد نیست و اجرا بر خودآیین بودن خویش تاکید داشته و به مسیر اصلی‌اش بازمی‌گردد.
قصه نمایش ساده و سر راست است: تمنا و تقلای زن و مردی غریبه برای عبور از دری که به «توو» راه دارد. اینجا هم به مانند اغلب آثار نمایشی نویسنده‌ای چون بکت، ایده محوری مربوط است به «انتظار». به دیگر سخن برای فهم موفقیت یا شکست این اجرا، باید به مولفه مهمی چون «سیاست انتظار» اندیشید. صد البته این زمان‌های طی‌شده مقابل دری که مزین به نقاشی‌های موندریان است، به یک روند بوروکراتیک سپرده شده و شباهت چندانی به فضاهای دیستوپیایی بکت ندارد. این انتظار برای ورود به فضای «توو» موجب آشنایی، تضاد و رقابت مابین زن و مرد نمایش می‌شود. از این باب اجرا الگویی تثبیت‌شده را انتخاب کرده و به خوبی آن را برمی‌سازد. در این رقابت انسانی مابین زن و مرد، لاجرم شکلی از فرادستی و فرودستی شکل می‌یابد که گریزی از آن وجود ندارد. چرخه‌ای تکرارشونده که در نهایت با خروج یکی از دو نفر از میدان منازعه و بازگشت دوباره‌اش، سیزیف‌وار ادامه می‌یابد.
طراحی صحنه انتزاعی نمایش با یک در و دو چهارپایه، در خدمت ایده اصلی اجراست. یک فضای جفنگ اما به شدت تحت نظارت اداره مربوطه. همچنین حضور مسلط بازیگرانی چون هدی ناصح و محمدمتین اوجانی، دیالکتیک درونی اثر را به خوبی بازتاب می‌دهد و معناباختگی وضعیت را به نمایش می‌گذارد. به هر حال اجراهایی مانند نمایش «توو» می‌توانند به راحتی بدل به آثاری ایدئولوژیک و شعاری شوند، اما این اجرا با خلق موفقیت‌آمیز تضادهای کوچک در دل موقعیت‌های عام بشری از دام شعارزدگی می‌جهد. دری که به شکل آیرونیک فاقد دستگیره است و گویی ورود به آن مقدمه بهروزی در این نمایش نشانه‌ای است بصیرت‌افزا از موقعیت انسان پسامدرن. آیا کسی توانسته از این دروازه خوشبختی عبور کند؟ با آن‌که پاسخ می‌تواند کمی تا قسمتی مثبت باشد اما بهتر است دست از نگرانی برداشته و با قدم گذاشتن در این فضای بیرون پشت در، از انتظار کشیدن‌های بی‌پایان لذت ببریم.

محمد حسن خدایی

برچسب ها : ،